زندگی نامه حضرت رقیه
نام: رقیه وفاطمه صغری
پدر:امام حسین علیه السلام
مادر :بنابر نقلی(ام اسحاق بنت طله)
تاریخ ولادت:سال 56-57(ه-ق)
محل ولادت:مدینه
ویژگی های نسبی:دختر امام وخواهر امامسجاد
عموها:امام حسن وحضرت عباسو...
عمه ها:حضرت زینب وام کلثوم
برادران:امام سجادو حضرت علی اکبرو...
خواهران :سکینه وزینب و...
علت شهادت:دوری ازپدروچهل منزل اسارت وگرسنگی وتشنگی وتازیانه و...
طول عمر:سه –چهار سال
ظالمان روزگار:یزیدوشمر وسنان وخولی وابن زیاد وعمربن سعدو...
تاریخ شهادت :پنجم صفرسال 61(ه-ق)
محل دفن:شام (سوریه)
مکان دفن:خرابه ی شام
القاب:فاظه وزکیه ونقیه وتقیه ومرضیه وطیبه وصدیقه
کلمه ((رقیه))به چه معناست ؟
کلمه(رقیه)دراصل به معنی ارتقا به معنی [صعود به طرف بالا وترقی ] است
این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته است مثلا یکی از دختران هاشم (جد دوم پیامبر اکرم)رقیه بوده است که عمه ی پدرپیامبر خدا رقیه می شود نخستین کسی که این نام راداشت یکی ازدختران رسول خدا از حضرت خدیجه است.پس ازان یکی ازدختران امیرالمومنین علی نیز (رقیه )نام داشت که به همسری ((حضرت مسلم بن عقیل )) درامد.
دربعضی از کتاب های اعلام الوری وکشف الغمه وسوالاتی دربحث حضرت رقیه مطرح است که نام حضرت رقیه بوده است یانه ؟
وجود داشته است گاهی بعضی ازدختران دونام داشته اند مثلا طبق برخی ازنقل ها حضرت رقیه به (فاطمه صغری )می خواندند که شاید همین موضوع باعث این غفلت شده است.
امام حسین به مادرش حضرت فاطمه خیلی علاقه داشت وحضرتش را بسیار دوست می داشت به همین خاطر هرگاه خداوند به او دختری عنایت می فرمود معمولا نام مادرش را براو می نهاد وهمان گونه که به خاطر عشق وعلاقه اش به پدر بزرگوارش داشت نام پسرهیش را (علی) می گذاشت.
حضرت رقیه نامش (فاطمه )بود به خاطراین که او کوچکترین فرزند دخترامام حسین بود به او لقب (فاطمه صغری )داد.
امام دخترش را خیلی دوست می داشت چون که حضرت رقیه شیرین زبان بود ومحبتش در قلب پدر جای گرفته بود شاید یکی از علت ها این بود که حضرت دخترسه ساله ی خود را به کربلا برده همین مهر ومحبت وصف ناپذیر حضرت نسبت به دخترش بود.
حضرت رقیه باوجود این که کودکی خردسال بود اما باتمام وجودش درک می کرد که پدرش قدم در چه راهی نهاده است که اخرش شهادت است.
اوکه در خانه امامت به دنیا امده
ودر دامان عمه گرامی اش (حضرت زینب)رشد کرده است .
امام راهی میدان جنگ بود دراین هنگام صدای رقیه را شنید که می گفت:
((بابا جان مانع رفتن تو نمی شوم فقط کمی صبر کن تاتو را خوب ببینم ))
حضرت ایستاد ان گاه دختر سه سال اش را دراغوش کشید ولب های خشکیده ی او را بوسید.حضرت رقیه به ((بابا عرض کرد:بابا جان تشنه ام تشنگی وعطش جگرم را اتش زده است))
حصرت رو به دخترش کرد وفرمود:
((عزیزدلم کناردر خیمه بنشین تا برای تو اب بیاورم. رقیه درحالی که می گریست پرسید:بابا جان کجا می روی؟چرا از پیش ما می روی)) امام حسین بار دیگر رقیه را در اغوش گرفت وبوسید سپس بادلی خونین ازاوجدا شد رقیه درحالی اشک میریخت رفتن بابا رانگاه می کرد.
:: موضوعات مرتبط:
ائمه اطهار ,
,
:: برچسبها:
زندگی نامه ,
رقیه ,
ائمه اطهار ,
فاطمه صغری ,
فاظه ,
زکیه ,
مرضیه ,
طیبه ,
القابحضرت رقیه ,
دختر سه ساله ,
دختر امام حسین ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4